فروغ فکری
چند تیشرت و شلوار خرید و سال ۱۳۷۸ برای اولینبار در چهارراه ولیعصر بساطش را پهن کرد. آن روزها هنوز هم حکایت تلخی و شیرینی است برایش. صدایش باز میشود و میگیرد از یادآوری روزهای رفته. از روزی در سال ۱۳۷۹ که برای نخستینبار شهرداری بساطش را جمع کرد: «همه داراییام پانصدهزار تومان بود که جنس خریده بودم، همه را بردند. گریه میکردم و بر سرم میزدم.»
آشنایی در یکی از تولیدیها جنسهای مانده تولیدی را به او داد تا رد کند. علی توانست همه را بفروشد و آن تولیدی هم چون دید فروشنده خوبی است در آن بیپولی کمکش شد تا بار دیگر تیشرت و شلوار به خیابان بیاورد: «آدمهای خوب هم پیدا میشوند، نمونهاش همین.»
او بعدها کار در خیابان را یاد گرفت. مأمورها را شناخت. مافیای بینشان را درک کرد و سازوکار معامله و ماندن در دستفروشی را آموخت. همین هم دلیلی است که حالا از معروفترین و قدیمیترین دستفروشان چهارراه ولیعصر است که هم بقیه دستفروشان و هم مأموران رویش حساب دیگری دارند. «یاد گرفتم چه کنم برای ماندن، برای بیکار نشدن.»
متن کامل این گزارش را در شماره ششم حق ملت بخوانید. برای تهیه ماهنامه حق ملت علاوه بر کتابفروشیها می توانید با مراجعه به سایت مجله، سفارش خود را ثبت کنید و بدون پرداخت هزینه پست نسخههای چاپی مجله را در منزل یا محل کارتان دریافت کنید.