در شماره نهم حق ملت فروغ فکری گزارشی دارد که در آن زندگی افرادی را روایت کرده که با فقر جنگیدهاند چه آنها که پیروز شدهاند و چه آنهایی که همچنان در نبرد با فقرند؛
در ادامه بخش هایی از این گزارش را می خوانید:
- شکوفه دو ماه قبل با جسم بی جان محمد مواجه شد. در این دو ماه با حسین در خانه خواهرش زندگی می کرد و خیلی می ترسد از گرسنه ماندن حسین، از آینده و از مرگ. می گوید، دستانم را ببینید؛ پوست صورتم را نگاه کنید. کسی به این قیافه کار نمی دهد. معلوم است حاشیه نشینم. انگار از ما می ترسند.
- همه چیز خوب پیش رفت؟ خوب بود تا روزی که گفتند، آزمایش های پزشکی بدهیم و نتیجه؟ سل و هپاتیت مثبت. محمد رجبی داستان زندگی اش را همینجا قطع می کند و می گوید، می دانید وقتی همه عمر برای حداقل ها جنگیده اید و همیشه هیچ بوده و حالا که قرار است جایی استخدام شوید و می فهمید مریض هستید، یعنی چه؟ معنی اش این بود که تمام شد. هرچه بود، تمام شد.
- افسردگی ام وقتی بیشتر شد که به خواهرم تجاوز شد؛ صاحب کار مغازه کرکره ها را پایین داد و تمام. نمی توانستیم حرفی بزنیم. اینجا اگر کسی بفهمد مورد تجاوز بوده ای، مقصر تویی و اغلب زنان هم بعد از چنین اتفاقی خودکشی می کنند. اجازه ندادم اینطور شود. بعد از این اتفاق هم پیرمردی آمد و گفت، صیغه من بشو و قرض پدرت را می دهم. من عزت نفس دارم؛ نتوانستم. چندین بار هم پیش آمد که پول کرایه تاکسی نداشتم و مسافت طولانی را پیاده طی کردم، اما یکبار خیلی سخت بود، سرد بود و عجله داشتم. برای دههزار تومان پول، کارت ملیام را در دکهای گرو گذاشتم. می دانید کارت ملی و شناسنامه گرو گذاشتن برای کرایه تاکسی یا چند دانه نان یعنی چه؟
متن کامل این گزارش را در شماره نهم حق ملت بخوانید. برای تهیه مجله حق ملت علاوه بر کتابفروشیها می توانید با مراجعه به سایت مجله، سفارش خود را ثبت کنید و بدون پرداخت هزینه پست، نسخههای چاپی مجله را در منزل یا محل کارتان دریافت کنید.